Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه آسیب‌های اجتماعی خبرگزاری فارس - مهدی امیری پور: ساکن فرانکفورت آلمان بوده، ۳۰ سال در آنجا زندگی کرده اما به وقتش برای آخرین روزهای زندگی به وطن آمده؛ حالا در آسایشگاه کهریزک البرز سکنی گزیده و از روزهای حضورش در آلمان می‌گوید. در ۲۱ سالگی مصمم می‌شود برای آموختن حرفه تعمیرات کشتی، به آلمان سفر کند اما در میانه راه به اجبار در این کشور اروپایی با یک زن آلمانی ازدواج می‌کند و سرنوشت او طوری دیگر رقم می خورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعدها در تهران مغازه ای خریداری می‌کند و به دوختن لباس مشغول می‌شود، آنجا اقبال با او همراه نمی شود و این بار برای همیشه کار را کنار می‌گذارد و پایش به آسایشگاه سالمندان باز می شود.

زندگی منصور نیکنام تلخی و شیرینی‌های بسیاری دارد.ما تلاش کردیم در خانه کوچک او در دل آسایشگاه کهریزک البرز حضور پیدا کنیم تا یک روز با او زندگی کنیم، روایتی بدون روتوش از زندگی او را در ذیل بخوانید:

منصور، ساکن محله قدیمی سیدنصرالدین تهران

آقای نیکنام، از تهران برای ما بگویید که در کدام منطقه زندگی می‌کردید و چگونه به کشور آلمان مهاجرت کردید؟

اوائل ۲۱ سالگی یعنی سال ۱۳۳۶ به قصد آموزش تعمیرات موتور کشتی در هلند، به کشور آلمان سفر کردم و قرار بود پس از طی آن دوره در یک شرکت کشتیرانی در جنوب ایران فعالیت کنم، در هلند به من جا و کارخانه را معرفی می‌کردند و مابقی هزینه‌ها بر عهده خودم بود، اما یکی از دوستان به من گفت همین جا در آلمان دوره ها را ببین و به این دلیل به هلند نرفتم.

ما در خانواده، ۴برادر و یک خواهر بودیم بودیم ، من کوچکترین عضو خانواده بودم و در آن زمان در منطقه انتهای بازار تهران، محله سیدنصرالدین زندگی می‌کردیم، همان جا به دنیا آمدم و کودکی ام را نیز آنجا گذراندم.

فرش ایرانی طرفداران خاص خودش را دارد

از زندگی در آلمان برای ما بگویید، پس از آنکه وارد این کشور شدید چه بر سر شما آمد؟

در اوایل جوانی پیشه من فرش فروشی بود، همان زمان پیش از مهاجرت به آلمان فرش های بسیاری را خریداری و آنها را به رقم‌های بالاتری می فروختم، پس از آنکه به آلمان رفتم آنجا نیز به دنبال آموزش تعمیرات کشتی نرفتم، به طوری که در آلمان تبدیل به یک تاجر فرش شده بودم، از بازار تهران فرش های بسیاری را خریداری می‌کردم و در آلمان به رقم‌های بالاتری می‌فروختم، البته که فرش ایرانی طرفداران خاص خودش را دارد.

در آن زمان فروشندگان فروش در ایران، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران هم از خریداران آلمانی مارک و ریال هم می‌گرفتند، اتفاقاً در آن زمان فرش های بسیاری خریدم و در آلمان با رقم‌های بسیار بالاتری فروختم، حتی در یک بازده زمانی یک فرش را ۷ تومان خریدم و در آلمان آن را بین ۱۰ تا ۱۵ تومان به فروش رساندم.در آن سالها بنا بر دلایلی ورشکست و حدود ۲ سال در آلمان بیکار شدم.

آلمانی‌ها من را به کار در قبرستان مجبور کردند!

در آلمان بیکار شدید؟ این کشور چگونه شما را در آن زمان تأمین کرد؟

پس از آنکه ما ورشکست شدیم، کشور آلمان تا ۲ سال ما را از حیث مالی تأمین کرد،در واقع همان بیمه بیکاری در ایران است، چرا که ما آن زمان در آلمان مغازه فرش فروشی داشتیم و به آنها مالیات هم می دادیم و این ها موظف بودند ما را تأمین کنند، پس از ورشکست شدن تمام بدهی طلبکاران را پرداخت کردم و در نهایت مغازه را تعطیل و بیکار شدم.

براساس قانون آلمان، دولت موظف است شغلی را برای هر فرد ایجاد کند،در آن شهری که ما زندگی می‌کردیم ایرانی‌ها تاجر فروش هم بودند اما قبول نکردند حتی برای شاگردی من را هم بپذیرند، به تبع آلمانی‌ها هم زیر بار این کار نرفتند و من همچنان بیکار ماندم تا آنکه ۲ سال به پایان رسید و آلمان دیگر هزینه‌ای به من پرداخت نکرد.

بعد از این ۲ سال گفتند که اگر شغلی انتخاب نکنید باید هر شغلی که ما می‌گوییم انتخاب کنید، گفتند باید به قبرستان بروی و آنجا به نظارت آن مکان مشغول شوی، ما در آلمان برای خودمان اسم و رسمی داشتیم و دیدم کار کردن در قبرستان مطلوب خاطر من و خانواده ام نیست و زیر بار این کار نرفتم.

 وقتی زیر بار کار کردن در قبرستان نرفتید چه کاری کردید؟

پس از آنکه آلمان نتوانست در خور شخصیت ما کاری را به من پیشنهاد دهد، مجبور شدم پس از ۳۰سال زندگی در این کشور به وطنم یعنی ایران بازگردم، اما این بار دیگر چیزی نداشتم، تنها یک راه برای خروج از بحران مالی داشتم وآن هم درخواست برای بازخرید در آلمان بود. در سال ۱۳۹۰ وقتی خودم را بازخرید کردم ۱۲ هزار پوند به من دادند و با آن پول توانستم مغازه‌ای در خیابان نیروی هوایی خریداری و اقدام به راه اندازی یک تولیدی دوخت لباس کنم، اما بخت با من یار نبود و از آنجایی که این ملک عقب نشینی داشت، شهرداری آن را خریداری کرد و به من گفتند برو در امان خدا...

احساس می‌کردم اینجا به من تعلق ندارد 

بازگردیم به ماجرای خانواده شما، پس از آنکه به آلمان رفتید شما در اوج جوانی بودید، آیا در ایران ازدواج کردید یا در آلمان؟

۳۰سال در کشور آلمان زندگی کردم، همیشه احساس می کردم اینجا به من تعلق ندارد و مستأجری بیش نیستم، در آنجا با یک زن آلمانی که تکنیسین ارتوپد بود آشنا شدم و با او ازدواج کردم، ثمره این ازدواج دختری بود که نام او را میترا گذاشتم که امروز ۵۰ سال دارد و  هر دو در مراکز بهداشتی و درمانی آلمان مشغول به فعالیت بودند.

در آلمان استقبال از فرش‌های ایرانی چگونه است؟

 متأسفانه ما قدر داشته هایمان را نمی دانیم، شما ببینید چگونه از آثار پیکاسو تعریف می کنند، شما ببینید با چند گره چگونه یک روستایی که از سواد آنچنانی هم برخوردار نیست می‌تواند یک اثر بسیار جالب خلق کند و فرشی را ببافد اما ما قدر آنها را نمی‌دانیم.

زمانی که در آلمان بودم یک مشتری داشتم که پس از ۳ سال یک روز آمد و گفت آقای نیکنام می توانم این فرش را تعویض کنم، به او گفتم چرا این طور شده است، پاسخ داد آنقدر به این فرش نگاه کرده و خط های آن را دنبال کرده ام دیگر خسته شده ام، آنها برای فرش های دستباف ما اهمیت بسیاری قائل هستند. آن وقت ما در ایران فرش‌های قدیمی را می دهیم و فرش های ماشینی را تحویل می‌گیرم و عملاً قدر فرش‌های قدیمی را نمی‌دانیم.

 تصمیم گرفتم برای همیشه مهمان «خانه گلها» شوم

چگونه پای شما به کهریزک باز شد؟ آن هم کهریزک البرز؟

در فرهنگ ما هنوز این موضوع جا نیفتاده که خانه سالمندان تنها ویژه افراد ضعیف نیست بلکه آنهایی که نیز وُسع مالی بالایی دارند می توانند در این خانه ها زندگی کنند، البته شرایطی دارد که باید از آن‌ها با هماهنگی همین مدیران آسایشگاه اطلاع پیدا کنند.اتفاقاً اخیراً یکی از دوستانم به این جا آمد و با من دیداری داشت، از آلمان به ایران آمده بود، در محله قدیمی سراغ من را گرفته بود اما گفته بودند به خانه سالمندان رفته است، پاسخ داده که این امکان ندارد!

زمانی که به ایران آمدم، ورزش می کردم و روزها به کوه می رفتم، یک بار زمانی که ولنجک را به سمت پایین می آمدم تابلویی به نام خانه سالمندان را دیدم، رفتم و خانه و سوئیت ها را دیدم و از آنها درباره نحوه پذیرش سوال کردم، در آن زمان که ۸ سال پیش بود ماهانه ۵ میلیون تومان از ما خواستند که بسیار بالا بود.

من  همیشه به این فکر می کردم یک روزی حتماً باید به خانه سالمندان بروم چرا که دیگر کسی را ندارم و اینجا تنها زندگی می کنم، به همین خاطر بود که معمولاً برای آشنایی بیشتر با محل زندگی سالمندان، به کهریزک تهران سر می زدم، تا آنکه آنجا برخی از سالمندان به من آدرس کهریزک البرز را دادند و گفتند خانه گلها در آن آسایشگاه شرایط پذیرش شما را دارد، به این جا آمدم و دیدم می توانیم یا به صورت مشارکتی و یا به روش اهدای منزل یا ملک، در این آسایشگاه برای همیشه زندگی کنیم. با مدیریت خانه گلها صحبت کردم و شرایط پذیرش را برای من گفتند، فکرهایم را کردم و تصمیم گرفتم برای همیشه مهمان خانه گلها شوم.

 قرار بود «شهید بهشتی» خطبه عقد ما را بخواند

ازدواج شما در آلمان چگونه رخ داد، پیش از مصاحبه از شهید بهشتی در هامبورگ گفتید، شهید کجای زندگی شما قرار داشت؟

در آلمان وقتی با همسرم ازدواج کردم قرار بود شهید بهشتی که در هامبورگ حاضر بود، خطبه عقد ما را بخواند، شهید بهشتی متصدی و امام جماعت مسجد هامبورگ در آلمان بود، ما برای قرائت خطبه عقد وقتی را گرفتیم و زمانی که مراجعه کردیم شهید بهشتی در آنجا نبود و به ایران آمده بود، یک روحانی عرب در آنجا خطبه عقد ما را قرائت کرد، بحث مهریه مطرح شد که همسرم گفت مهریه چه چیزی است؟ روحانی عرب پاسخ داد که سنتی است در اسلام، پس از آن که عاقد بحث مهریه را دوباره تأکید کرد همسرم گفت دو کبوتر مهریه ما باشد، شیخ پاسخ داد: کبوتر چاهی یا کبوترمعمولی، همسرم گفت مگر کبوتر با کبوتر فرقی دارد؟ عاقد  گفت کبوتر چاهی وحشی است و کبوترهای دیگر خریدنی هستند و این طور بود که مهریه ما دو کبوتر چاهی شد.

چرا در آلمان نماندید؟ 

با همسرم ۳بار به ایران آمدیم اما او آلمانی بود و نتوانست زندگی کند، من هم در آلمان نمی توانستم زندگی کنم،ماجرای جدایی من و همسرم هم این طور بود که وقتی به ایران آمدم، دیگر به آلمان نرفتم، در آلمان طلاق مثل  ایران نیست؛ یکسال از یکدیگر زندگی کردیم تا توانستیم طلاق بگیریم و اصلاً طلاق توافقی در کار نیست، می گویند جدا از هم زندگی کنید، اگر واقعاً دیدید نمی توانید همدیگر را تحمل کنید آن زمان می‌توانید طلاق بگیرید. من در آن بازده به ایران آمدم، یکسال در ایران ماندم و همسرم با من تماس گرفت و گفت چه کار کنم  می خواهم جدا شوم و این طور شد که به صورت خودکار طلاق صادر شد.

نظام خانواده در آلمان را چگونه می‌بینید؟

دختر من زاده آلمان است، ۳ سال پیش به او گفتم فرهنگ ما این را می‌گوید اگر پدری از دنیا برود بخشی از مال و اموال او به فرزند به ارث می رسد. پاسخ داد: ارث یعنی چه، گفتم می خواهم به تو پولی پرداخت کنم، گفت دلیلی ندارد و احتیاجی ندارم. سوار هواپیما شدم و در فرانکفورت آلمان پیاده شدم، با دخترم تماس گرفتم و گفتم الان در فرودگاه فرانکفورت منتظر تو هستم، وقتی دخترم را دیدم تعارفی کردم و گفتم میترا بگذار این ساک را به صندوق امانات بسپارم، این کار را کردم و از درب راه آهن بیرون آمدم، گفت پدر شماره تماس من را داری، من می روم و به من زنگ بزن.

دخترم من را ترک کرد و نپرسید برای چه به آلمان آمده ای، اصلاً نپرسید چیزی نیاز داری یا خیر؛ پس از چند روز می خواستم به ایران بیایم، از او گلایه کردم گفتم از من نپرسیدی برای چه آمدی، گفت پدر حالا بدهکار هم شدیم؟ پدر بدون اطلاع آمدی و برنامه کاری من را کنسل کرده ای، من باید از تو گلایه کنم نه شما از من! آنجا برنامه  دارند و بدون قانون حتی قدم هم بر نمی دارند و یکی از آن خوبی های آنجا همین مسأله قانون مداری است.

حتی یکبار زمانی که در آلمان بودم، دخترم میترا زمانی که ۱۶ساله بود یک شب دیر به خانه آمد، از او پرسیدم کجا بودی، پاسخ داد باید به تو در این باره توضیح بدهم؟ 

واقعیت آن است که در کشورهای اروپایی به ویژه همین‌آلمان، زن  و شوهر دو سیگاری هستند، هر کدام سیگار خودش را می‌کشد و به دیگری کاری ندارد، اما من هیچ گاه به دنبال این چیزها نرفتم.

دخترم میترا، زمانی که ۱۰ ساله بود گفت از فردا باید هفته ای ۱۰ مارک به من پول بدهی، ما با همان سبک و سیاق ایرانی گفتیم بچه می خواهی برای من تعیین تکلیف کنی؟ همسرم گفت باید این پول را پرداخت کنی، این یک قانون است و مجلس آن را مصوب کرده است و حتی تعیین شده که یک کودک چقدر ماهانه و روزانه و هفتگی نیاز دارد. این هزینه را باید کودک تا پایان ماه داشته باشد، حتی ممکن است بعضی روزها اگر مدیریت نکند بدون پول بماند و این یعنی اقتصاد، آلمان را به همین خاطر دوست داشتم  و می‌خواهم ایران هم چنین شود.

خانه‌های سالمندان اروپا؛ بدون عاطفه، خشک و اتوکشیده!

خانه های سالمندی در کشورهای اروپایی چگونه اداره می شود؟

اروپا بسیار کوچک است و آنجا مرزی ندارد، آخر هفته ها به کشورهای اطراف سفر می‌کردیم. ما دوستی فرانسوی داشتیم که مادرش در پاریس، در خانه سالمندان زندگی می کرد و گاهاً به دیدن مادر او در پاریس می رفتیم. در هلند نیز یکی از برادر زاده های همسرم در خانه سالمندان زندگی می کرد، آنجا تمامی امکانات در خانه سالمندان موجود بود اما مهربانی و عاطفه آنجا  دیده نمی‌شود.

خانه های سالمندان بسیاری را در آلمان و هلند را مشاهده کرده ام، مادر بزرگ همسرم در خانه سالمندان آلمان زندگی می‌کرد آنجا نیز مهربانی معنایی نداشت، خواهرهای روحانی در این آسایشگاه ها فعالیت دارند، آنها بسیار به معنویت نزدیک هستند و تنها ۲ دست لباس دارند، یکی برای پوشیدن و دیگری برای ذخیره و  خانه سالمندان را همین خواهرهای روحانی اداره می‌کنند اما بسیار خشک هستند و  افراد را مجبور می‌کنند که هر کاری را انجام دهند. 

در این خانه سالمندان خبری از اینکه به چه چیزی نیاز داری نیست، اینجا مهربانی معنا ندارد و همه خشک و اتوکشیده هستند، این در حالی است که فرهنگ ما به گونه دیگری است.

همسرم گفت آلمان جای کمک به دیگران نیست!

زندگی در آلمان را چگونه دیدید؟

اینها فقط به اقتصاد توجه دارند، شما اگر ۱۰ آلمانی را در خیابان پیدا کنی، کمتر از ۱۰ یورو در جیب آنها یافت می شود، تمام پول های آنها در بانک است چرا که آنجا احتیاجی به این پول ها ندارند، بانک ها به مردم به بهره‌های کم وام می دهند و کسی آنجا لنگ نمی ماند، اما آنجا خبری از عاطفه و مهربانی نیست و ایران را به همین سبب دوست دارم.

در آلمان ما در یک آپارتمان زندگی می کردیم که ۳ طبقه داشت و نمی‌دانستیم همسایه‌ها چه کسانی هستند،بعداً متوجه شدیم یکی از همسایه‌ها پیرزنی است که بچه هایش از اتریش به او سر می‌زنند. در آن زمان ما از زغال سنگ برای گرم کردن خانه استفاده می کردیم، من چندباری برای همین پیرزن زغال سنگ ها را که پر کرده بود تا انباری آپارتمان بردم، همسرم گفت این کار را نکن، گفتم یک پیرزن است، پاسخ داد من می دانم هدف تو کمک است اما آنها این موضوع را درک نمی‌کنند،  آنها آن وقت تو را بی شخصیت می دانند.

ما معنایی به نام اسراف را در ادبیات زندگی خود داریم اما در آلمان و حتی دیگر کشورهای اروپایی این طور نیست که بروند چند کیلو میوه بخرند و مابقی را دور بریزند،  من خانه خرابه خودم را در ایران را به مستأجری در کاخ سفید ترجیح می‌دهم، ممکن است وطن مان دارای اشکال باشد اما بسیار چیزی‌هایی داریم که آن را نمی بینیم و باید ببینیم.

من در آلمان ۳۰ سال زندگی کردم، احساس می کردم آنجا خانه خودم نیست و مستأجر بودم، من یکی از همان فروشنده‌های فرش بودم که در آلمان برای خودم شخصیت داشتم، زمانی که در آلمان مغازه داشتم به من می‌گفتند «هی ایرانی»«هی خارجی» این حالی بود که من چندین سال در آن جا زندگی کرده بودم و مغازه دار بودم.

همسرم در اداره بهداشت کار می کرد، یکی از مراجعه کنندگان در همان اداره سراغ همسرم را گرفته بود و گفته بودند باید به خانم نیکنام مراجعه کنی، در آلمان وقتی فردی ازدواج می کند فامیلی زن از بین می رود و با نام خانوادگی همسر، زن را صدا می زنند، گفته بودند که همسر شما آلمانی نیست و چرا با یک مرد خارجی ازدواج کرده ای؟ 

 همسرم را فراموش نکردم

پس از آنکه به همسرتان به دلیل عدم سازگاری فرهنگ‌ها جدا شدید، از او خبری دارید؟

همسرم در آلمان در خانه سالمندان زندگی می‌کند، این خانه در منطقه ای خوش آب و هوا قرار دارد، پس از آن جدایی با همسرم ارتباط ندارم، آخرین باری که به آلمان رفتم دیدم که بیمار است، این اواخر به برادر زاده ام گفتم که با دخترم تماس بگیر  و از آن‌ها خبری بگیرد اما این کار را نکرد، بعداً تعجب کردم که تماس نگرفته است، من هم دیگر گفتم شاید آنها بیمارتر باشند و به این سبب به من اطلاع نداده است.

دیگر پیگیری نکردم و گفتم احتمالاً همسرم از دنیا رفته است، با او تماس نمی گیرم و تنها یادش را در دل دارم و احساس می کنم زنده است، تنها آخرین باری که با او صحبت کردم ۲ سال پیش شب عید بود که عید را به او تبریک گفتم.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: خانه گلها خانه سالمندان کهریزک البرز خانه سالمندان اروپا خانه سالمندان کهریزک البرز برای همیشه کشور آلمان شهید بهشتی پس از آنکه آن زمان همسرم گفت خانه گلها خطبه عقد پس از آن خانه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۰۸۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تهدید اتحادیه راه آهن آلمان علیه دولت

اتحادیه راه آهن آلمان با توجه به کاهش وضعیت ایمنی و افزایش حملات به کارکنان این بخش تهدید کرده که در صورت بهبود نیافتن اوضاع با افزایش پرسنل امنیتی به وظایف خود در دوران بازی‌های فوتبال قهرمانی اروپا عمل نخواهد کرد. - اخبار بین الملل -

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، روزنامه "تاگس اشپیگل" در مطلبی نوشت: تمام قطارها در هلند در 18 آوریل سال جاری به مدت سه دقیقه متوقف شدند. با این اقدام، راه آهن دولتی Nederlandse Spoorwegen (NS) و کارکنان آن نسبت به افزایش خشونت علیه خدمه قطار اعتراض کردند. گروهی از جوانان قبلاً یک متصدی قطار را از پله های یک قطار دو طبقه به پایین هل داده بودند.

اتحادیه راه آهن آلمان EVG این اقدام در هلند را با جزئیات ثبت کرد. حالا این اتحادیه با توجه به حملات فراوان علیه کارکنان راه‌آهن، خواستا در نظر گرفتن عواقبی برای این مسئله از طرف شرکت راه‌آهن و سیاستمداران شده و تهدید کرده که در غیر این صورت مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا را متوقف کند.

کریستین لوروچ، عضو هیئت مدیره EVG آلمان در این باره می‌گوید اگر وضعیت ایمنی بهبود نیابد، ما شرایطی را ایجاد خواهیم کرد که قطارها حرکت نکنند. لوروچ هشدار داد که کارمندان این بخش می توانند در طول این مسابقات قهرمانی به طور جمعی اضافه کاری ها را کاهش دهند.

دلیل این درخواست نظرسنجی EVG از تقریباً 4000 خدمه قطار، کارکنان خدمات در ایستگاه و کارکنان خط تلفن این بخش است که در دسترس روزنامه تاگس اشپیگل قرار گرفته است. بر این اساس 64 درصد از افراد مورد بررسی اظهار داشتند که در دوازده ماه گذشته از خشونت یا خصومت رنج برده اند.

بر این اساس 82 درصد اعلام کرده اند که در طول زندگی کاری خود قربانی یک حمله کلامی یا فیزیکی شده اند. 36 درصد از کارکنان در حال حاضر هنگام انجام کار خود احساس ناامنی می کنند. برای 63 درصد، احساس امنیت در پنج سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.

این شرایط با همه‌گیری کرونا و اختلاف بر سر الزام ماسک ایجاد شد. لوروچ در این باره گفت که پس از پایان همه گیری کرونا این وضعیت بهبود نیافته است. به گفته وی مرزها در جامعه در حال تغییر هستند.

تعداد حملات ثبت شده در دهه گذشته علیه کارکنان این بخش به میزان قابل توجهی افزایش یافته است. برای سال 2023، دویچه بان بیش از 3100 حمله علیه کارمندان خود را ثبت کرد در حالی که در سال 2014 تعداد آن ها تنها 1500 مورد بوده است.

لوروچ به منظور بهبود اوضاع اعلام کرد که در حمل‌ونقل منطقه‌ای، خدمه قطار دیگر نباید به تنهایی اعزام شوند. بر این اساس، ایالت های مسئول حمل و نقل محلی باید کارکنان بیشتری را سفارش دهند.

رالف دامده، رئیس شورای کار عمومی DB Regio هم خواستار اقدامات موقتی از طرف شرکت راه آهن برای مسابقات قهرمانی اروپا است. دامده گفت: ما خواستار برنامه‌ریزی پرسنل بر اساس سطح خطر ناشی از انبوه هواداران رقیب در اتوبوس‌ها و قطارها هستیم. پرسنل مضاعف و پرسنل امنیتی کافی برای ماه های ژوئن و ژوئیه 2024 ضروری است. دامده هشدار داد: قبل از اینکه به کارکنان ما حمله شود، ما از اعزام پرسنل در موقعیت های خطرناک اجتناب می کنیم.

یکی از سخنگویان شرکت راه آهن آلمان در پاسخ به سوالی که از او در این باره پرسیده شد، گفت: هرگونه خشونت علیه کارکنان ما غیرقابل قبول است. این شرکت می خواهد به طور فزاینده ای متصدیان قطار را به دوربین های بدنه مجهز کند. به گفته وی دوربین بدن به کاهش پرخاشگری کمک می کند. ضمناً در صورت بروز حادثه، تصاویر قابل استفاده قانونی را در اختیار مراجع انتظامی قرار می دهد.

دولت فدرال آلمان همچنین می خواهد تدابیر امنیتی را در طول مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا در این کشور تقویت کند تا از همه خطرات قابل تصور جلوگیری کند. در این شرایط حزب دولتی سوسیال دموکرات آلمان به دنبال اختیارات بیشتر برای نیروهای پلیس است.

چندی پیش هم رئیس اتحادیه پلیس فدرال آلمان تامین امنیت مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا در تابستان جاری را چالش بزرگی برای نیروهای خود دانسته و از کمبود پرسنل به ویژه در تامین امنیت‌های مرزی خبر داد.

به این ترتیب نهادهای امنیتی آلمان در ماه‌های آینده با چالش‌های بزرگی مواجه خواهند شد. از آنجا که مسابقات قهرمانی فوتبال اروپا هدف احتمالی حملات از اواسط ژوئن در نظر گرفته می‌شود، مقامات در حال برنامه ریزی برای مقابله با تروریسم هستند.

مسابقات قهرمانی اروپا بین 14 ژوئن تا 14 جولای در استادیوم های ده شهر بزرگ آلمان از جمله برلین برگزار می شود. آندریاس روسکوف، رئیس اتحادیه پلیس فدرال آلمان (GdP) در این باره گفته است: پلیس فدرال برای مسابقات قهرمانی اروپا ممنوعیت مرخصی را برای نیروها در دستور کار قرار خواهد داد.

وزارت دفاع آلمان دستور بازسازی گسترده ارتش را صادر کرداستانداردهای دوگانه آلمان در قبال پوتین و نتانیاهو

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • آلمان درباره حملات سایبری به روسیه هشدار داد
  • جهش ۴۶ درصدی صادرات آلمان به ایران در فوریه ۲۰۲۴
  • آلمان کاردار سفارت روسیه را احضار کرد
  • روایت شاپور بختیار از سبک زندگی امام خمینی
  • تمجید فوق‌العاده نشریه فورفورتو از علی دایی | او سوپراستار بین‌المللی فوتبال است | شاید نمی‌دانستید که علی دایی آنجا حضور داشت!
  • شاید نمی‌دانستید که علی دایی آنجا حضور داشت!
  • آلمان: اروپا باید به یک اتحادیه امنیتی تبدیل شود
  • تهدید اتحادیه راه آهن آلمان علیه دولت
  • از دجله تا راین!/کدام کشور اروپایی رکورددار تجهیز صدام به تسلیحات شیمیایی بود؟
  • خطر از بزرگترین اقتصاد اروپا گذشت